۱۴۰۰ خرداد ۲۱, جمعه

 

5

   21/12/52  

چند خانم و مبلها سر دست بالای سرشان

  1

  1

   5

تمام خواب : دیشب خواب دیدم ... وارد یک سرسرا شدم ، سمت راست من دری بزرگ بود ، پیچیدم و نگاه کردم یک هشت بود ( هشت که دری بزرگ دیگر به یک محوطه باز بی سقف داشت ، در این هشت چند خانم ( در باره بودن مرد شک دارم ) مشغول تمیز کردن رویه های مبل بودند ، این رویه مبلها با پایه مبلها نبود بلکه جدا بود وسر دست بالا تر از سرشان گرفته بودند و داشتند گرد و خاک آنرا میگرفتند ، صحنه دوم من وارد محوطه باز روبرو شده بودم و باران به سرعت میبارید ، در طرفین راست و چپ من صندوقهای تجزیه نامه بطور پراکنده بطوری که "هم شکل" هم نبودند قرار داشت ، نمیدانم در اینجا با چه کسانی حرف زدم . فقط میدانم به من گفته شد منتقل شده ای به ... دهی گفتند که یک حرف « ج » داشت ولی نمیدانم نامش چه بود . بعد گفته شد که این ده هندیجان است . من هندیجان خوزستان بیادم آمد و خوشحال شدم از اینکه به آنجا منتقل شده ام . در این محوطه چند نفر مرد بودند و دیگر اینکه داشتم از آخر این محوطه بر میگشتم . یک سرازیری کوچک بود پر از لجن سیاه . دو زن در کنار و توی این لجن ها بودند . من میخواستم از این لجنها بگذرم . راستی این را ننوشتم که وقتی زنها را مشغول تمیز کردن رویه مبلها دیدم گفته شد که مدیر کل برای بازدید  میخواهد بیاید .

یافته‌ها : . . تفسیرها : - . .  

هیچ نظری موجود نیست: