۱۴۰۰ خرداد ۲۱, جمعه

 

3

     4/4/52

کافه گلاب

  1

  1

   3

تمام خواب : ساعت هفت و نیم صبح . ... اولین صحنه خواب من مربوط به خواهر و سوار شدن او به یک ماشین و مکان هم یک بیابان بود که در طرف شمال آن کوه قرار داشت . صحنه دوم که بیشتر در نظرم است در محلی جلو یک کافه ایستاده بودم که این کافه در خواب به نظرم کافه گلاب کرون بود اما رو به شرق قرار داشت . یعنی برعکس موقعیت فعلی که رو به مغرب قرار دارد . جاده در طرف شمال کمی سرازیری داشت باز بر عکس جاده کنونی سد که در طرف شمال کمی سر بالائی است . کنار جاده چه در آنجا که من ایستاده بودم و چه دورتر برآمده تر بود . در صورتی که موقعیت فعلی جاده کناره ها کمی پائین تر است . اگر اکنون جلو کافه گلاب ایستاده شود و به امتداد جاده در طرف شمال نگاه شود جاده در سمت راست آدم است در صورتیکه در خواب من به سمت چپ خود نگاه میکردم . از خانه های گلاب چیزی در نظرم نیست فقط میدانم در آنجا و منتظر ماشین بودم . اتفاقاتی که در آن صحنه به نظرم رسید یکی اینکه یک ماشین دیدم که یک تایر در عقب خود داشت اما این تایر به حالت معمولی روی زمین نبود بلکه از طرف رینگ های خود با زمین استحکاک داشت . از طرف دیگر هم با اهرمی به ماشین وصل بود . من در آن حال فکر کردم این کار برای این است که اگر عقب ماشین خواست روی زمین بنشیند این تایر حالت یک جک یا صندلی را برای آن داشته باشد . این یادداشت از روی نوشته سال پنجاه و دو نوشته شد . موقعیت جاده اشتباه شده .   

یافته‌ها : . . تفسیرها : - . .

هیچ نظری موجود نیست: