۱۴۰۰ خرداد ۲۱, جمعه

 

2

     7/4/47

مراسم خدا حافظی و عفت و بی بی جان

  1

  1

   2

 تمام خواب : ساعت چهار و پنج دقیقه بعد از ظهر . خواب ميديدم كه از پله ای مانند سکوی منزل ( دختر عمو ) پائین رفتم و مراسم خداحافظی را میخواستم با و دختر عمو انجام دهم . وفتی نوبت به رسید   با یک نفر دیگر دست داد . سپس با من دست داد . من دستش را در دستم گرفتم و کلماتی گفتم که او توی بغلم افتاد و در همین حال شروع به قدم زدن کردیم . در چنین حالی چنان نسبت به او احساس محبت داشتم و او را توی بغلم میفشردم که نمیتوان شرح داد . او در سمت چپ من قرار داشت و دست چپم از پشت او را احاطه کرده بود و بازوی او را در دست داشتم . سمت راست صورتش به سمت چپ صورت من چسبیده بود و به جلو میرفتیم . در این حال به رسیدیم . بدون توجه ( چه او وچه من ) همانطور که به جلو میرفتیم رفتم . حتی متوجه شدم مانعی بین صورت من و او واقع شده . وقتی دقت کردم دسته عینک من بود که نمیگذاشت درست گونه هایمان بهم بچسبد . وقتی ما را در آنجا دید همانطور که از جلومان کنار میرفت به ما هم نگاه میکرد . اول من کمی جا خوردم ولی نه اینکه پدرش را دیده . در موقعی که متوجه ما و به ما نگاه میکرد خندید و من لبخندش را تعبیر بر خوشحالی اش در آن لحظه نمودم . در این لحظه دیگر از ادامه راه چیزی بخاطر ندارم . فقط میدانم به بازاری رسیده بودیم که دکانهای مختلف داشت و تقریباً مانند بازار کویتی آبادان بود و من به دنبال میگشتم چون او را گم کرده بودم و میخواستم پیدایش کنم . این قسمت از خواب من دنبال همان خواب بود . در این موقع بطوری ناراحت بودم که جایم در پوستم نبود و میخواستم همه چیز را نابود کنم تا او را بدست آورم . به فکرم بود که او را برای خرید تنها گذاشته بودم و ترسی داشتم که آشنا ها او را دزدیده و از پیش من برده باشند . در این گیرو دار که من در یک جای کوچک از بازار مشغول پیدا کردن او بودم عده ای از زنهای آشنا مانند ... و زنهائی دیگر به شکل تقریبی او در آن اطراف میدیدم که با نگاه های مخصوص به من نگاه میکردند . من فریاد میکشیدم و را میخواستم .

توضیح : 1 - این خواب از روی یاداشت سال چهل و هفت در تاریخ جمعه ... 2 - کلمات را عیناً همان که بود نوشتم 3 - یک موضوع جالب اینکه در این خواب را دیده ام و در خواب زوج کروموزوم شماره یک هم که چند وقت پیش دیدم و یادداشت کرده ام باز را دیده ام . باید روی آن تحقیق کنم .

یافته‌ها : . . تفسیرها : - . .

هیچ نظری موجود نیست: