۱۴۰۰ خرداد ۲۱, جمعه

 

15

   00/00/00

مُنتقل شده بودم به ماهشهر

  1

  1

   16

تمام خواب : خواب دیدم منتقل شده ام ماهشهر و در ماهشهر بودم . به اداره پست رفته بودم ولی اداره و محیط ماهشهر جور دیگری بود. اداه پست ماهشهر مثل یک بازار ماهی فروش‌های خوزستان بود . هر دو یا سه نفر که قیافه ها خوزستانی بود توی یک دکه ای در اطراف من مشغول حرف زدن بودند . من آنجا را اداره پست ماهشهر فکر میکردم و داشتم دنبال باجه امانات خارجه آن میگشتم . اول از اینکه به ماهشهر منتقل شده ام خیلی خوشحال بودم ولی کم کم ناراحت شدم زیرا بیاد آب و هوایش افتادم که گرم و سوزنده است . دوم اینکه یادم افتاد جواب را چی بدم چون به او نگفته بودم منتقل شده ام و او حتماً ناراحت میشد . سوم فکر افتادم منزل چه‌کار کنم و منزل برای اجاره گیر نمی آید . ضمناً بیادم آمد که مفت منتقل شده‌ام چون کسانی که از ماهشهر به نقاطی مانند نجف آباد و اصفهان منتقل میشوند یک پولی میدهند ولی من پولی نگرفته منتقل شده بودم به یک محیط بد آب و هوا . بعد از این موضوع اینطور یادم هست که یک بازرس آمده بود . البته در همان ماهشهر و در یک محوطه ای یک ماشین را نشان من داد که من کمی دور آن ماشین گشتم . اینطور به نظرم آمد که دارد آن ماشین را تحویل من میدهد . ماشین یک ماشین لندروور بود . بعد از آنجا رفتیم . نمیدانم با آن شخص چی گفتیم و کجا رفتیم . فقط یادم هست بعداً به محیط اول برگشتم . دیدم ماشین نیست و یکی از پِیک‌های پست بنام ( اسمش را نمیدانم و جالب اینکه در خواب هم مثل بیداری اسمش یادم نیامد . فکر میکنم اسمش حاج آقا کامرانی باشد ) خلاصه راننده ای کم حرف است که همراه پیک ها پست را به نجف آباد میآورد . دیدم ماشینی که تقریباً تحویل من بود نیست و این شخص داشت در جای آن ماشین لوازم ریخته شده روی زمین از یک ماشین را جمع میکرد . من در آن لحظه اینطور فکر کردم که این راننده ، ماشین تحویل داده شده به من را اوراق کرده و تمامش را برده و اکنون دارد بقیه وسایلش را جمع میکند ببرد . من از او پرسیدم یک ماشین اینجا نبود و او جوابی نداد . من فکر کردم اگر دیر بجنبم این بقیه آثار ماشین را هم میبرد . دیدم نمیتوانم به خودش هم بگویم ولی حتم پیدا کردم که او ماشین را اوراق کرده . فوراً آمدم منتظری رئیس اداره مان را ببرم صورتمجلس کند . در این حال هم شک داشتم که نکند اشتباه میکنم . بالاخره در محلی دیگر غیر از محل پارک ماشین منتظری را دیدم و اینطور به او گفتم : گفتم من یا یک اشتباه بزرگ دارم میکنم یا یک دزدی بزرگ را دارم میگویم . منتظری همانطور که دستش به کمرش بود و مثل پیرمردها تا روی زمین خم بود بنا کرد مرا به دنبال خود ببرد تا من بگویم ، و در کنار  جائی نشست و منهم نشستم . حال من تعجیل داشتم که تا بقیه ماشین دزدی شده جمع نشده فوراً برای صورتمجلس به محل بروم اما در همین موقع یکی از بچه‌های اداره ( آقای دبیری ) آمد و از منتظری سؤالی کرد که اکنون یادم نیست چه بود . منتظری مشغول فکر کردن برای جواب شد و من چون تعجیل داشتم توی قیافه دبیری نگاه کردم اما حرفی نزدم . دبیری متوجه منظورم شد و گفت تا جوابم را ندهد نمیروم . هنوز جواب دبیری را نداده بود که دیدم بچه ای آمد کنار دبیری نشست و دفتری دستش بود که در آن آیه‌های قرآن با ترجمه نوشته شده بود . من متوجه شدم که اَلآن منتظری جواب دبیری را که بدهد تازه آن بچه سؤال دارد و من کارم میماند . نمیدانم به بچه چی گفتم که با تشر به من گفت به تو چه میخواهم سؤال کنم . من ناراحت بودم از اینکه اَلآن دیر میشود و بقیه وسایل ماشین را هم میبرند . بلند شدم و با تندی راه افتادم . مثل اینکه منتظری چیزی گفت که با راحتی گفتم ما تعجیل داریم اینهم نشسته دارد قرآن میخواند ، و به سرعت آمدم ولی نمیدانستم چه‌کار کنم . یادم هست یک تکه چوب چهارگوش چرب‌آلود مانند چوب هائی که بعضی راننده ها برای زیر جک ماشین از آن استفاده میکنند برداشتم و اینطور فکر کردم که چون تصمیم دارم آنرا بزنم توی سر دزد ممکن است او را بکشد پس بگذارم زمین . و بالاخره نمیدانم بعد از این چه کردم .

موضوعات در رابطه با این خواب :

1 - یکی اینکه انسان موقع خواب دیدن هم فکر میکند . / 2 - همانطور که در بیداری ممکن است اسم و فامیل کسی با فکر کردن یادمان نیاید در خواب هم به همین نحو (روال) گذشت . / 3 - صحنه هائی که انسان در خواب می بیند با مکان های واقعی آن جاها یکی و جور نیست . مثل اداره پست ماهشهر که مثل بازار ماهی فروشها بود . / 4 - اشخاص در این خواب همه در رابطه با هم بودند مثل دبیری ، منتظری و راننده اصفهانی که همه کارمند پست بودند . 5 - در این خواب مکان و صحنه ها ی خواب با حقیقت آن در روز جور در نمی آمد . / 6 - جمله ای که به منتظری گفتم خیلی جالب است چون باید در بیداری برای گفتن چنین جمله ای زیاد فکر کرد . من در بیداری مثل آنرا نه تا حالا گفته بودم ونه فکر آنرا کرده بودم .

7 - بعد از اینکه در خواب میدانستم منتقل شده ام بدون اینکه با صحنه ای مواجه شوم فکر کردم ... ناراحت می شود و آب و هوا هم بد است . و اینکه وقتی کسی بخواهد از ماهشهر به اصفهان منتقل شود حاضر است دو هزار یا دوهزار و پانصد تومان پول بدهد.

/////////////////////////////////////////////

شرح و بیان این خواب و تاریخ تفسیرهای انجام‌شده :

// گفتمان این خواب در رابطه با گردش پیام با ماهیت ریزدانه‌های الکترون متراکم پرده‌ی عنکبوتی ی مغز آمده از سینوس ساژیتال فوقانی به دستگاه تناسلی، برگشت شده به بالای مغز همراه با پیام‌های جدید گرفته‌شده از پیرامون است. //

/////////////////////////////////////////////

نمادهای مطرح‌شده در خواب، و معانی و مفاهیم آنها در مراحل اول :

الف :

ب :

/////////////////////////////////////////////

تغییرات و یافته‌های جدید :

// 13/4/98 / آقای کامرانی نماد فضای غاری میانی پنیس و ماهشهر نماد پوست پنیس بوده.

// 13/4/98 / بندر ماهشهر، اداره‌ی پست، و بازار ماهی‌فروش‌ها نماد ختنه‌گاه پنیس بوده.

// 5/8/98 / امروز توجهم به این خواب و ماشین مطرح‌شده در آن جلب شد. نام «لندروور» را در گوگل جستجو و ترجمه کردم به معنی ی ماشین زمین‌گیر آمد. متوجه شدم این ماشین نماد فضای غاری ی میانی ی پنیس، و زمین‌گیر بودن آن گرفتن احساس و پیام از پوست پنیس، و کامران بودن آن عیاش بودن آن است.

// 6/8/98 / امروز متوجه شدم ماشین لندروورِ نمایانده شده در این خواب با معنی ی ماشین زمین‌گیر، نمادی بوده برای فضای غاری میانی پنیس با عملکردی مانند مارپیچ چرخ‌گوشت.

// 6/8/98 / نکته‌ای که اکنون ساعت نه و بیست دقیقه شب به ذهنم رسید این است که ماهیت پیام‌های ردوبدل شده بین تناسلی ی زن و مرد، الکترون‌ها با ماهیت نطفه‌های خدای هستی خواهند بود.

// 3/9/98 / همان‌طور که قبلاً نیز نوشته‌ام، در خواب‌های ما، ماه نماد «تجمع ریزدانه‌های الکترون متراکم پرده‌ی عنکبوتی ی در فضای گنجه مانند درون سینوس ساژیتال فوقانی ی مغز»، و ماهشهر نماد پوست پنیس بوده و هست.

// 4/9/98 / در این خواب، ماه‌شهر نماد پنیس و پوست پنیس، و اصفهان که من از آنجا به ماهشهر رفته بودم و فکر برگشتن به اصفهان را داشتم ریزدانه‌های الکترون متراکم پرده عنکبوتی ی در فضای گنجه مانند سینوس ساژیتال فوقانی مغز بوده.

// 4/9/98 / به‌این‌ترتیب خود من در این میان پیام‌های ردوبدل شده‌ی فوق بین مغز و پوست پنیس در بستر فضای غاری میانی و پرده‌های مغز بوده‌ام.

// 15/12/99 / امروز با توجه به معانی و مفاهیم این خواب با عنوان (منتقل شده بودم به ماهشهر)، و مفاهیم خوابِ کار سلول‌های مخروطی لابه‌لای سلول‌های استوانه‌ای چیست / که منظور من چشم‌ها بود / تاریخ 17/68 . به این شناخت رسیده‌ام که کار و عمل پنیس در وجود مردان، و کارو عمل سلول‌های مخروطی ی چشم  یکی و هر دو به‌صورت فضا-زمان (محور مغناطیس) می‌باشند.

/////////////////////////////////////////////

مطالب انتقال داده‌شده از پایان‌نامه ...

تعداد دیگری از همانندی‌های مطرح‌شده در خواب‌هایم که زبان گفتمان درونی ی من بوده‌اند :

ی : در خواب دیده‌شده تاریخ  .. / .. / .. با عنوان «منتقل شده بودم به ماهشهر» ماهشهر نماد پنیس بوده.

ک : بندر ماهشهر، / اداره‌ی پست ماهشهر، / و بازار ماهی‌فروش‌های ماهشهر. همگی نماد ختنه‌گاه پنیس بوده‌اند. .

ل : آقای کامرانی ی دیده‌شده در خواب با (معنی ی عیاش و عیاشی)، و ماشین لندرور بامعنی ی (ماشین زمین‌گیر) هر دو نماد فضای غاریِ میانیِ پنیس بوده‌اند. // 6//98 این‌گونه شناخته شد و اضافه گردید.

م : امروز متوجه شدم ماشین لندروورِ نمایانده شده در این خواب بامعنی ی ماشین زمین‌گیر، نمادی بوده برای فضای غاری میانی پنیس با عملکردی مانند مارپیچ چرخ‌گوشت. 6/8/98 .

ن : نکته‌ای که اکنون ساعت نه و بیست دقیقه شب به ذهنم رسید این است که ماهیت پیام‌های ردوبدل شده بین تناسلی ی زن و مرد، الکترون‌ها با ماهیت نطفه‌های خدای هستی‌اند. 6/8/98 .

س : متوجه شده‌ام فضای غاری ی میانی پنیس مارپیچ دستگاه تناسلی است که در این خواب به‌صورت ماشین لندرووِر با معنی ی ماشین زمین‌گیر مطرح‌شده. 28/8/98 .

هیچ نظری موجود نیست: